مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلی ها نشوی، اگر کسی پیدا شد که دلش می خواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فکر می کند سیمش وصل است، به او اعتماد مکن اگر کسی واقعاً سیمش وصل باشد به کسی نمی گوید.
درس اخلاقی که شما را بی حال کند، چرتی کند، شل و ول کند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست کنیم استاد خوب هم گیرمان می آید.
استاد اخلاق ما یکی حاج آقا حسین فاطمی (ره) بود که در قم شب های جمعه به درس اخلاق ایشان استفاده می کردیم و یکی هم جمعه ها به درس اخلاق حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (ره) می رفتیم.
از جملاتی که از حضرت امام (ره) به یاد دارم این است که ایشان فرمودند: ما می توانیم با علم و اخلاق انسان واقعی بشویم ولی حیوانات نمی توانند پس باید در انسانیت بکوشیم.
برچسبها:
خاک پای پدر و مادر باشید
♥•٠·
مواظب باشید عاق والدین نشوید و پدر و مادر نفرینتان نکنند و بگویند:"خدایا من از این فرزندم نمی گذرم" یک وقت خیره خیره به پدر و مادرتان نگاه نکنید. حالا پدرتان سر شما داد زده است، نباید کاری کنی.
پدر حاج شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان، پای منبر حاج شیخ غلامرضا نشسته بود. حاج شیخ غلامرضا داشت از روی کتابی که حاج شیخ عباس قمی نوشته بود، مسأله می گفت. پدر حاج شیخ عباس نمی دانست که این کتاب را پسرش نوشته و حاج شیخ عباس هم چیزی به او نگفته بود.
حاج شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید، ناگهان پدرش جلوی مردم سر او داد زد که "بیا و بنشین ببین حاج شیخ غلامرضا چه می گوید؟ بیا و بنشین و بفهم!" حاج شیخ عباس قمی به پدرش گفت:"پدر جان! دعا کن بفهمم" نگفت این کتاب را من خودم نوشتم، نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی جمع آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت: "پدر جان! دعا کن بفهمم"
برچسبها:
آیت الله مجتهدی تهرانی
♥•٠·
شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و میگفت: خدایا همه کارهایت درست است فقط نمیفهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار دادهای ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بتههای کوچک. همینطور که داشت با خدا درددل میکرد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینیاش خون آمد. او به خودش آمد و گفت:خدایا کارت درست است. نمیدانم ندارد اگر یک هندوانه بالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم میآمد.
برچسبها:
عاقل کیست؟
آیت الله مجتهدی تهرانی:
به هر که عقل دادند، چه ندادند؟ به هر که عقل ندادند، چه دادند؟
عقل چیز عجیبی است. البته فکر نکنید عقل همین است که ما داریم
یک دسته دیوانه اند و در دیوانه خانه هستند و ما عاقل هستیم، نه!
عاقل آن است که به فکر آخرت باشد،
کسی که آخرت را انتخاب می کند، این فرد عاقل است.
وکسی که دنیا را انتخاب میکند از نظر اسلام این فرد عاقل نیست....
بنابراین عاقل خیلی کم است..خیلی...
برچسبها:
هیچ وقت کسی را شماتت نکنید . هر کس گرفتاری پیدا کرد ، حق ندارید قضاوت کنید . نگویید که «فلانی که این پشامد برایش اتفاق افتاد به خاطر این است که فلان کار را کرده است .» ما چه می دانیم ؟ ما حق نداریم چیزی بگوییم .
در قیامت از ما سوال می کنند و می گویند :«چنین چیزی نبوده و شما اشتباه کردی ، و ما او را به خاطر اینکه بنده ی خوبی بود گرفتار کردیم، شما چه حقی داشتی که چنین حرفی زدی ؟» باید جواب بدهی .
حتی به دلمان هم نباید خطور بدهیم که فلانی چون آن کار را کرد این پیشامد برایش شد. برخی خطورات قلبی هم نوشته می شود ولو به کسی هم چیزی نگفتی ، اما همین که در قلبت خطور دادی ، آن را می نویسند.
آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
برگرفته از کتاب طریق وصل
به قول استاد :
«خدایا گناهان ما را مفتکی بیامرز»
برچسبها:
٠•♥
من یک دفعه یادم هست چند سال قبل طلبه بودم
میخواستم لواسانات منبر بروم.
وقتی از منزل آمدم بیرون یک خواهری دارم
که حالا داماد و عروس دارد آن موقع 3-4 ساله بود
این شروع به گریه کردن کرد که دنبال من بیاید چون به من علاقه داشت. مادرم به من گفت : سوارش می کنیم ما خیابان 17 شهریور سر ادیب پیاده می شویم برویم منزل مادربزرگمان که این بچه هم گریه نکند.
من ناراحت شدم گفتم
این تاکسی ها حالا غر می زنند گفتم نمیشود و رفتم .
خب کار بدی کردم.
مادر از من تقاضا کرده این دخترم سوار کن این بچه دارد گریه می کند. خب من باید می گفتم
بفرمایید بر فرض تاکسی هم کمی بیشتر پول می دادم.
ولی گاهی اوقات آدم اعصابش ناراحت است از دستش در می رود یک اشتباهی میکند .
ما این اشتباه را کردیم.
همان جا هم گرفتار شدیم.
در همان لواسانات منبر رفتیم.
چیزهایی گفتیم . یک دفعه هم راجع به حجاب صحبت کردیم .
یک دختر بی حجاب بود.
شکایت کرد و ژاندارم آوردند و ما را شب به تهران آوردند.
یک شب ژاندارم بودیم و یک شب شهربانی و دو سه شب گرفتار زندان و تا یواش یواش دایی ما رفت و امام جمعه را دید و ضمانت کردند ما را آوردند بیرون.
گرفتاری درست شد.
یک مقدار مادرمان را اذیت کردیم من فهمیدم مال همان است.
آن سال خیلی به من فشار آمد.
حالا بعضی ها نمی فهمند گرفتار که می شوند
نمی داند که با مادرشان تند صحبت کرده اند مال همان است.
چند سال پیش یک نفر چند میلیون تومان مالش در بندر عباس گم شد پیدا هم نشد به حساب انقلاب هم می گذاشت مربوط به انقلاب نیست مربوط به خودش است.
مادرش رفته بود خانه شان جلوی زنش به اوگفت
چند روز هم برو خانه آن یکی پسرت ما خسته شدیم.
این مادر پنج شش شب آمده بود مهمانی جلوی زنش گفته بود
ما خسته شدیم .
آدم با کلفتش هم نمی تواند این جوری حرف بزند.
اگر به کلفتش بگویید برو خسته شده ایم بد است
چه برسد به مادری که این همه زحمت ما را کشیده است.
چند میلیون مالش گم شد پیدا هم نشد.
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی
برچسبها:
برچسبها:
در کربلا داش مشتی ها رفتند به یاری امام حسین (ع) و شهید شدند،
مقدس ها استخاره کردند ،
استخاره شان بد آمد...
(آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)).
گفتم که به پیری رسم و توبه کنم
آنقدر جوان مرد و یکی پیر نشد
آخه شیطون،گاهی ما رو گول میزنه،میگه تو حالا حالاها زنده ای،تو سنی نداری،جدت نود سال عمر کرد،بابات هشتاد سال عمر کرد،حالا بعدا توبه کن!
تو از این آدما نباش،که به واسطه ی آرزوی دراز،توبه رو به تاخیر بندازی،همین الان بگو خدایا غلط کردم...
(آیت الله مجتهدی تهرانی (ره))
برچسبها: